روحانى واقعى
17 دی 1390
روحانى واقعى
حرفهاى «عليرضا روحانى» تأثير زيادى روى بچه ها مى گذاشت، به خاطر اين كه هر چه به ديگران مى گفت، اول خودش به آن عمل كرده بود. اخلاص عجيب او باعث شده بود تا حتى زخمى شدن او در عمليات ها از خانواده اش هم مخفى بماند. حال دعا و مناجات خاص خود را داشت.
سوز و حال دعاى او وقت خواندن آيات قرآن و آيةالكرسى هنگام صبحگاه و دويدن بچه ها، در ياد همسنگران او زنده مانده است. وقتى براى آخرين بار به جبهه اعزام مى شد، گويى مى دانست برنمى گردد، تمام سفارش هاى لازم را به همه مى كرد.
عليرضا روحانى در عمليات كارخانه ى نمك به همراه تعداد زيادى از دوستان خود به شهادت رسيد.
(حديث حماسه، اكبر جوانى - احمدرضا كريميان، لشكر 14 امام حسين (ع)، تابستان 75، ص 93)
راوى: مجتبى روحانى
شهادت در شب جمعه
صبح جمعه بود و «عليرضا» (شهيد عليرضا روحانى كه در منطقه ى فاو به شهادت رسيد) دعاى ندبه مى خواند. پس از دعا كمى با هم صحبت كرديم. خيلى ناراحت بود. گفتم: «چرا ناراحتى! مگر كشتى هايت غرق شده!». گفت: «ديدى شب جمعه هم گذشت و من هنوز شهيد نشده ام!» گويى به او الهام شده بود كه در شب جمعه به شهادت خواهد رسيد. دلدارىاش دادم و گفتم: «مگر خودت نمى گفتى تا ظهر جمعه نيز ثواب شب جمعه را دارد».
ساعت ده صبح بود كه براى نگهبانى به سنگرهايمان رفتيم. من در سنگر دوم و او در سنگر اول. ساعت حدود 10:30 بود كه امدادگر دسته از سنگر اول باز مى گشت. گفتم: «آقاى حسينى! كسى مجروح شده؟». جوابى نداد. به سنگر عليرضا دويدم.وقتى بالاى سرش رسيدم، در حال جان دادن بود؛ تيرى به سرش اصابت كرده بود. لحظه اى بعد، جان به جان آفرين تسليم كرد و به لقاى دوست رسيد.
(خودشكنان، مرتضى جمشيديان، لشكر 14 امام حسين (ع)، تابستان 75، ص 55)
راوى: على يارمحمديان