آثار و برکات عزاداری – آسایش و سکونت در بهشت
آثار و برکات عزاداری – آسایش و سکونت در بهشت
امان از سكرات موت و آتش دوزخ
مسمع گويد: حضرت امام صادق (ع) فرمود: آيا متذكر مى شوى با حسين چه كردند؟ عرض كردم : آرى ، فرمود: آيا جزع و گريه مىكنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گريه مىكنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مىشود حضرت فرمود: «خدا اشك چشمت را رحمت كند . آگاه باش كه تو از آن اشخاصى هستى كه از اهل جزع براى ما شمرده مىشوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناك مىگردند. آگاه باش كه بزودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالين خود حاضر مىبينى ، در حالى كه به تو توجه كرده و ملك الموت را درباره تو بشارت مى دهند، و خواهى ديد كه ملك الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «كسى كه بر ما اهل بيت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گريه كند، رحمت خدا شامل او مىشود قبل از اينكه اشكى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى كه اشك چشمش بر صورت جارى شود اگر قطرهاى از آن در جهنم بريزد، حرارت آن را خاموش كند، و هيچ چشمى نيست كه گريه كند بر ما مگر آنكه با نظر كردن به كوثر و سيراب شدن با دوستان، خوشوقت مىگردد» .
با توجه به اين روايت شريف بايد گفت:جايى كه آتش جهنم كه قابل مقايسه با آتش دنيا نيست و به وسيله گريه بر حسين (ع) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى، آتش ضعيف دنيا عزادار حسينى را نسوزاند جاى تعجب نيست .
سيد جليل مرحوم دكتر اسماعيل مجاب (داندانساز) عجايبى از ايام مجاورت در هندوستان كه مشاهده كرده بود نقل مىكرد، از آن جمله مىگفت : عدهاى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سيدالشهدا (ع) معتقد و علاقه مندند و براى بركت مالشان با آن حضرت شركت مىكنند، يعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مىكنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسيله شيعيان ، شربت و پالوده و بستنى درست كرده و خود به حال عزا ايستاده و به عزاداران مىدهند، و بعضى آن مبلغى كه راجع به آن حضرت است را به شيعيان مىدهند تا در مراكز عزادارى صرف نمايند.
يكى از آنان را عادت چنين بود كه همراه سينه زنها حركت مىكرد و با آنها به سينه زدن مشغول مى شد. وقتى از دنيا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانيدند تا تمام بدنش خاكستر شد جز دست راست و قطعهاى از سينهاش كه آتش، آن دو عضو را نسوزانيده بود.
بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شيعيان و گفتند: «اين دو عضو راجع به حسين شماست»
گريه كننده بر حسين، در قيامت گريان نيست
رسول اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمود: «هر چشمى در روز قيامت گريان است مگر چشمى كه براى مصائب حسين (ع) گريه كرده باشد، چنين كسى در قيامت خندان و شادان به نعمتهاى بهشتى است». (اختيار معرفة الرجال , شيخ طوسى , 89)
آن روز ديدهها همه گريان شود ز هول جز چشم گريه كرده بسوگ و عزاى او
آثار و برکات عزاداری - سكونت در بهشت
امام باقر (ع) فرمود: «هر مؤمنى كه در سوگ حسين (ع) اشك ديده ريزد، به حدى كه بر گونهاش جارى گردد، خداوند او را ساليان سال در غرفههاى بهشت مسكن مىدهد» . (بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 293)
و نيز امام صادق (ع) فرمود: «هر كس درباره حسين (ع) شعرى بخواند و گريه نمايد و يك نفر را بگرياند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مىشود . كسى كه حسين (ع) نزد او ذكر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشك آيد، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد» .( وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 397)
و نيز فرمود: «هر كس كه در عزاى حسين (ع) بگريد يا ديگرى را بگرياند و يا آنكه خود را به حالت گريه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مىشود» (داستانهاى شگفت , آيت الله شهيد دستغيب , ص 9).
مشخصات و تاریخچه مرقد امام حسین
اگر چه قبر حقيقى سيدالشهدا (ع) در دلها و قلبهاست كه بناى آن از دوران كودكى در سرزمين دل شيعيان و عاشقانش گذارده شد؛ اما مرقد شريف آن حضرت همواره از آثار و بركات متعددى برخوردار بوده است .
ضريح مقدس و حرم مطهر امام حسين (ع) يادگارى از جان نثارى و فداكارى او و يارانش در راه خدا مىباشد. مرقدى كه جاى عترت آدميان براى ابد و دوام خواهد بود، و سزاوار است كه اين بارگاه شريف و غمانگيز و شور آفرين، همواره زيارتگاه مردم جهان شده و انسانها ، فداكارى و عشق و صفا را از خفتگان اين مرقدهاى شريف ، سرمشق گيرند.
حرم حسين كعبه دلهاست . و اين كعبه طوافگاه زائران و قبله اميدواران و دارالشفاى دردمندان و پناهگاه توبه كنندگان و گنهكاران است.
آرى، عاشقان كويش و دلباختگان رويش ، پروانهوار خود را در اطراف ضريح مطهرش گردانيده و به آتش عشق و محبت او، پر و بال خويش را مىسوزانند و اشك شوق و اشتياق بر چهره و رخسار مىافشانند، و بر مظلومى و مصيبتهاى او و خاندانش ناله سر مىدهند براستى «اين چه شمعى است كه جانها همه پروانه اوست».
برگرد حريم تو ، كه دست طلب ماست
چون دامن شمعى است، كه پروانه بگيرد
فضل و شرافت كربلا و مرقد مطهر سيدالشهدا (ع) چنان است كه امام صادق (ع) فرمود: «قبر ابى عبدالله الحسين (ع) از آن روزى كه در آنجا دفن شد، باغى از باغهاى بهشتى است» (1).
با ذكر اين مختصر ، شايسته است جهت آگاهى و آشنايى با چگونگى حرم و مرقد شريف امام حسين (ع) و تحولات عمارت شريف ، مطالبى به طور اجمال ذكر گردد.
محل دفن آن حضرت كه همان گودال قتلگاه است ، اكنون داراى سقفى است كه روى آن صندوق مبارك نهاده شده و روى صندوق ، ضريح در ميان روضه منوره ، و روضه نيز در بين مسجد (مسجد بالا سر و مسجد پشت سر) و در طرف پايين پا در زاويه روضه قبور شهدا مىباشد اين مجموعه هم اكنون حرم امام حسين (ع) را تشكيل مىدهد، و حرم نيز ميان رواق و رواق در وسط صحن و صحن محور آبادانى زمين كربلا بوده و مىباشد.
ضريح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده كه در پيش روى آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: «ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»، و در بالاى سر، «آيه نور» نوشته شده است .
صحن مطهر حسين (ع) داراى هفت باب است كه عبارتنداز:
1- باب قبله كه ساعتى بر فراز آن نصب است ،
2- باب قاضى الحاجات
3- باب زينبيه كه در حدود تل زينبيه قرار دارد
4- باب سلطانى
5- باب بازار بزازها
6- باب سدره كه در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد
7- باب صافى كه به درب بين الحرمين نيز معروف است.
تاریخچه :
از اخبار چنين بر مىآيد كه بارگاه حسينى هفت مرتبه - به غير از عمارت موجود - بنا نهاده شده است .
عمارت اول: بارگاه سيدالشهدا (ع) پس از ساختن قبر شريف آن حضرت براى اولين بار در دوران بنى اميه بنا گرديد ، اخبار و روايات بسيارى آمده كه در زمان بنى اميه سقفى بر روى مزار امام و مسجدى (ظاهراً توسط بنى اسد) نزديك آن ساخته شد و تا زمان هارون الرشيد (سال 193 ) همچنان باقى بود.
عمارت دوم : بعد از تخريب مرقد شريف ، توسط هارون ، در زمان مأمون خليفه عباسى، عمارت دوم بنا شد، و تا سال 232 باقى بود .
اما از آن سال تا سال 247 متوكل چهار بار امر به خرابى و انهدام قبر كرد، و اوقاف حاير مبارك را برد و ذخاير آن را تاراج كرد.
عمارت سوم : سومين بار مرقد مطهر امام به دست «منتصر» تجديد بنا شد، و تا سال 273 باقى بود.
عمارت چهارم : تجديد بناى مرقد امام براى چهارمين بار به دست محمد بن زيد بن حسن بن محمد بن اسماعيل بن زيد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب ، ملقب به «داعى صغير» پادشاه طبرستان انجام گرفت.
عمارت پنجم : بناى عضد الدوله ديلمى بود، كه در سال 369 بنا شد، و در زمان او بود كه رواقى به دست عمران بن شاهين معروف به «رواق عمران» در حاير حسين ساخته شد.
عمارت ششم : ششمين بار بارگاه حسين به دست حسن بن مفضل بن سهلان ابومحمد رامهرمزى ، وزير سلطان الدوله ديلمى نوسازى شد.
عمارت هفتم : عمارت موجود است كه در سال 767 بعد از سرنگونى دولت آل بويه به سال 310 به دستور سلطان اويس ايلخانى ساخته شد، و در سال 786 فرزندش احمد بن اويس در تكميل آن كوشيد و تاريخ آن در بالاى محراب و نزديك سر شريف آن حضرت نگاشته شده است . (2)
پی نوشتها :
1- سيرهء امامان (ترجمهء اعيان الشيعه ), علامه سيد محسن امين , ص 220ـ و زندگانى چهارده معصوم ,
عمادزاده , ج 2 ص 137
2- وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 323
چگونه امام زمان را در عمل یاری کنیم؟
بخش سوم از سلسله مقالات یاری امام زمان(عج):
مرتبهي ديگر ياري امام عليه السلام ، ياري با عمل است اطاعت از امام در حقيقت با اطاعت اوامر و نواهي الهي تحقق پيدا ميكند و با پي گرفتن و قبول اين امر و نهيهاست كه انسان مي تواند امامش را ياري رساند .
سفارش امام صادق عليه السلام به تمام شيعيان چنين است :
« به هر كس از شيعيان كه مي بيني از من اطاعت مي كند و سخن مرا مي پذيرد ،سلام برسان و ( بگو) من شما را به تقوي و ورع در دين خود سفارش ميكنم و اينكه براي خدا كوشش كنيد ، راستگو باشيد ، اداي امانت كنيد ، سجدههاي طولاني كنيد و خوب همسايه داري كنيد كه پيامبر صلي الله عليه و آله اين احكام را آوردهاند . امانت هر كس را - خوب يا بد كه شما را امين خود دانسته - به او برگردانيد … با بستگان خود ارتباط و رسيدگي داشته باشيد ، بر جنازههاي آنها ( اهل سنت ) حاضر شويد ، به عيادت بيمارانشان برويد و حقوق آنها را ادا كنيد .»(1)
امام صادق عليه السلام شيعيان را به تمام نيكوييها و خلقهاي مبارك و خير فرا خواندهاند. حتي آنها را به ارتباط مناسب با خويشاونداني كه به حقوق امام معترف نيستند ، دعوت كردهاند . به حقيقت ميتوان حكمت اين امر را در آن ديد كه سلوك الهي و نيكو، ديگران را به تشيع جذب ميكند به گونهاي كه ديگران با ديدن اخلاق مناسب در ما ، آن را منتسب به امام عصر عليه السلام ميدانند . لذا ائمه عليهم السلام ما را بر حذر داشتهاند از ارتكاب اعمالي كه باعث سرزنش شدن ايشان مي شود ما به واسطهي تشيعمان منسوب به اماميم و چون فرزندي براي ايشان ، عملمان به پدرمان منسوب است . همانگونه كه اگر عمل فرزندي نامناسب باشد ، پدر و مادرش ملامت ميشوند ، اگر ما نيز درست عمل نكنيم در واقع مايهي سرافكندگي و رسوايي و بدنامي امامان شدهايم لذاست كه بسيار به ما سفارش كردهاند كه بر خوردتان با ديگران به گونهاي نباشد كه ايشان را از دين و از ما -اهل بيت- زده و بريده كنيد ، بلكه چون زيور و زينت ما باشيد و باعث جذب و ربايش ديگران به طريق صحيح گرديد :
« مردم را بدون ( بهرهگيري از ) زبانهايتان ] بلكه با اعمال نيكويتان [ دعوت به خوبيها كنيد تا از شما (در امر دين) صداقت و ورع ببينيد .» (2)
ورع لازمهي ياري عملي
محدودهي احكام و دستورات عملي دين را هرگز نبايد به صورت يك خط مويين مرزي ديد كه تا حد نهايت ميتوان به آن نزديك شد . دين ، داراي يك نوار مرزي است كه هر چقدر از اين نوار مرزي فاصله بگيريم به احتياط و اجتناب خروج از دين بيشتر عمل كردهايم به بيان ديگر ، آنچه از روح روايات بر مي آيد اين است كه ما بايد تا آنجايي پيش برويم كه يقين كنيم به حرام در نميغلتيم و اگر كمترين احتمالي براي به حرام افتادن باشد وظيفهي عقلي ، تربيتي و پيش گيرانهي ما دوري از آن عمل است . اين روحيهي صيانت از دين را كه آدمي همهاش در پي اين باشد كه نكند ناخودآگاه دست به معصيت برد « ورع » نام مينهند . اگر به حليت چيزي مطمئن نيستيم و يقين نداريم كه دست يازيدن به آن ، معصيت خدا نيست، نبايد به آن نزديك شويم. در ارتباط با مسائل شبهه ناك كه اختلاف در حكم مراجع وجود دارد يا تشخيص مصاديق حرام به عهدهي مكلف قرار داده شده ، چنين حقيقتي رخ مينمايد .
امام صادق عليه السلام ميفرمايند :
عليكم بالورع فإنه الدين الذي نلازمه و ندين الله به و نريده ممن يوالنا.(3)
بر شماست به رعايت ورع ، به درستي كه ورع آن ديني است كه ما ملتزم به آن هستيم وخدا را به وسيلهي آن بندگي مي كنيم و همين را از اهل ولايت و محبت خود انتظار داريم .
آنچه امام عصر عليه السلام از ما ميخواهند دارا بودن همين شيوه و سبك در زندگي است . در حقيقت كسي كه دين خود را چون گوهري نگهداري ميكند ، هر لحظه هول و هراس آن را دارد كه نكند دزد معصيت به آن بزند و گوهرش را بربايد . لذا نهايت احتياط را به خرج مي دهد.
رعايت ورع در خانمها
رعايت اين محدودهها و صيانت از دين و تقواي الهي در مراتب گستردهتري براي خانمها مطرح است .سيرهي عملي حضرت زهرا عليهما السلام به خوبي ميتواند در اين راه رهبري كند .
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه :
اميرالمومنين و حضرت زهرا عليهما السلام نزد پيامبر رفتند تا ايشان در مورد وظايف خاص هر كدام حكم فرمايند : پيامبر صلي الله عليه و آله چنين حكم فرمودند كه حضرت زهرا عليهما السلام كارهاي داخل منزل را انجام دهند و اميرالمومنين عليه السلام وظايف خارج از خانه را بر عهده گيرند.
اينجا بود كه حضرت زهرا عليهما السلام فرمودند :« جز خدا كسي نميداند كه من چقدر خوشحال شدم از اينكه پيامبر خدا تماس و برخورد با نامحرم را از دوش من برداشتند .» (4)
پرهيز از برخورد با نامحرم
بر خلاف آنچه امروز تبليغ ميگردد و ارزش تلقي مي شود برخورد با نامحرم نبايد براي يك بانوي شيعه مطلوب باشد . هر خانم متديني بايد ابتدائاً به وظيفهي خويش بينديشد و آنچه خدا ميخواهد را هدف خويش قرار دهد ، گو اينكه به بيعرضگي و تحجر متهم گردد. اگردر بعضي شرايط خاص ، خانمها به دلايل مختلف مجبور به كار در خارج از منزل ميشوند بايد متوجه باشند كه اين كار براي آنها ارزش تلقي نشود ، بلكه در درون خود وضعيت مطلوب را عمل به سيرهي فاطمي بدانند .
اميرالمومنين عليه السلام وقتي بيدقتي مردها در كنترل خروج زنها از منزل و برخورد آنها با نامحرمان را ديدند چنين آنها را مورد عتاب قرار دادند :
« اما تحستحيون و لاتعارون نساء كم يخرجن إلي الأسواق و يزاحمن العلوج » (5)
وقتي خانمها خارج از حد ضرورت و بدون دليل خاصي در معابر و بازارها رفت و آمد كنند و برخورد با نامحرمان و مردهاي غريبه داشته باشند ، بايد متوجه باشند كه اين برخوردهاي فيزيكي يا سر و كله زدن و اختلاطهاي گوناگون و به بهانههاي مختلف ،قطعاً خلاف رضاي خدا و امام زمان عليه السلام است .
رعايت ورع حتي در اعمال عبادي
اين رعايتها و اجتنابها تا آنجا نيكو دانسته ميشود كه به اعمال عبادي خانمها نيز تسري مييابند به گونهاي كه مثلاً وظيفهي نماز جماعت از خانمها برداشته شده و ثواب افزوني به نماز فرداي آنها در منزل وعده دادهاند .
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمودند :
« نماز زن به تنهايي در خانهاش از نماز جماعت او بيست و پنج برابر بيشتر فضيلت دارد.» (6)
اين گونه عبادت كردن در مكانهاي پوشيده و دور از ديدرس نامحرم ، براي زن مناسبتر دانسته شده و حتي تلويحاً او را از خروج از خانه براي نماز جماعت نيز بازداشتهاند .البته همين جا ميگوييم كه نميتوان منكر خروجهاي ضروري خانمها براي خريد مايحتاج خانه يا به علت ديگر ضرورتها نشد ، اما اصل ثابت اين است كه هر چه بيرون آمدن و برخورد خانمها با نامحرمان كمتر باشد ، به نفع خود ايشان است . ضمن اينكه كيفيت رفع آن ضرورتها نيز مهم است . يعني مثلاً خانمي كه براي خريد به بيرون منزل مي رود ، به گونههاي متفاوتي مي تواند با نامحرم تماس بگيرد كه يقيناً حالت مطلوب آن اكتفا به حداقل است . اين چنين ، هر چه بتوان اين پيشگيري و سپر گزيني را پيشه ساخت ، قرب بانوي شيعه به خدايش بيشتر خواهد بود .
روزي پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از اصحاب خود پرسيدند : چه هنگام زن بالاترين درجهي قرب به پروردگارش را دارد ؟ وقتي حضرت امير عليه السلام اين سوال را خدمت حضرت فاطمه عليهما مطرح فرمودند ، ايشان در پاسخ گفتند :
ادني ما تكون من ربها ان تلزم قعر بيتها
نزديكترين حالت او به خدايش اين است كه ملازم اندروني ترين جاي خانهاش باشد .
اميرالمومنين عليه السلام فرمودند : وقتي اين پاسخ فاطمه را به پيامبر رساندم ايشان فرمودند :
ان فاطمه بضعه مني (7)
فاطمه پاره تن من است .
در اين روايت تاكيد شده كه نزديكترين حالت زن به خدايش در حالتي است كه در قعر خانهاش و پنهانترين جاي كاشانهاش سكني گزيده باشد . اگر ما به دنبال تقرب بيشتر به خداوند متعاليم ، بايد خود را به اين مرحله نزديك كنيم و سعي نماييم تا آنجا كه ممكن است به اين هدف ملتزم باشيم هر چه اين تكاپوي ما بيشتر به عمل گرايي نزديك شود ، تقرب ما به خدا درجهي والاتري را يافته است .
حضرت زهرا عليهما السلام فرمودهاند :
خير للنساء ان لا يرين الرجال و لا يراهن الرجال (8)
براي زنان خوب است كه مردان را نبينند و مردان نيز آنها را نبينند .
بانوان در هر موقعيتي بايد اين اصل كلي را رعايت كنند و تا جايي كه ضرورت اقتضاء نميكند از برخورد با آقايان بپرهيزند . حتي وقتي از خانه خارج ميشوند ، لازم نيست با آقايان اختلاط كنند و مستقيماً در ديدرس آنها واقع شوند كه اگر چنين كنند براي خودشان بهتر است .
در اين مسير ، بعضي كارها كه شرعاً مباح شمرده ميشود را بايد براي حفظ ورع كنار نهاد . به عنوان مثال ، نگاه بدون لذت به سر و صورت مرد نامحرم به فتواي عدهاي از فقها حرام و به فتواي بعضي ديگر جايز مي باشد هر چه كه احتياط مستحب در ترك آن است پس اقتضاي ورع اين است كه بانوان متدين از اين كار بپرهيزند ، چون همان گونه كه بيان شد ، ورع اين است كه شخص نه تنها از محرمات قطعي بلكه از مشتبهات دوري كند و چيزي كه بعضي فقهاي بزرگ شيعه آن را حرام ميدانند و بعضي به احتياط مستحب در ترك آن قائلند، قطعاً از مشتبهات شمرده ميشود .
پرهيز از شوخي با نامحرم
انسان در مسير انجام كارهاي مشروع ( مستحب يا واجب ) در ارتباط با نامحرم نبايد از حد مجاز شرعي تجاوز كند كه يكي از مصاديق آن شوخي بانامحرم است .
ابوبصير كه از ياران و شاگردان برجستهي امام صادق و امام باقر عليهما السلام بوده و احاديث بسيار از قول او نقل شده مي گويد :
« به زني ياد ميدادم ، پس ] در حين درس [ با او يك شوخي كردم ، وقتي خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم بدون مقدمه به من فرمودند : به آن زن چه گفتي ؟ ابوبصير ميگويد : صورتم را ] از خجالت [ پوشاندم حضرت فرمودند : ديگرپيش آن زن برنگرد .» (9)
ابوبصير شخصيتي مورد توجه و علاقهي امام بوده است ، ولي به هر حال معصوم نبوده و در يك لحظه ، در ضمن تعليم قرآن - كه يك امر كاملاً ديني و مورد رضاي خداست -از حد مجاز شرع در ارتباط با نامحرم تجاوز ميكند همين امر باعث مي شود كه امام زمانش از او آزرده شوند و به او دستور دهند كه ديگر با آن زن نامحرم رفت و آمد نكند و از خير تعليم قرآن به او بگذرد .
اين درسي است براي همهي شيعيان كه ارتباط با نامحرم به امور غير ضروري كشيده نشود و تماس آنها - حتي در سخن گفتن - سنجيده و حساب شده باشد و از شوخي با نامحرم اجتناب كنند. خلاصه دقت در اين امرلازم است ، نبايد رعايت مسائلي را كه در شرع چنين واضح و روشن است از مصاديق مقدس بازي و افراطي گري دانست . اين گونه برخود ، خود مصداق نيرنگ شيطان است و كساني كه مشتاق ياري امام عصر عليه السلام هستند بايد از اين سطحي نگري اجتناب كنند.
نداي ياري طلبي فرزند حسين عليه السلام در دهليزهاي عصر پيچيده است و اگر من و تو هم شمشير بر زين بگذاريم و راه پس را پيش گيريم ديگر چه كسي براي او باقي ميماند . بيا تا لااقل غصهاش را بخوريم و در آسياي اين غصه براي او خرد شويم ! بيا نگذاريم بيش از اين عزيز فاطمه سر بر ديوارهاي بيكسي بگذارد و غربت زده اشك بريزد ، بيا …..
پی نوشتها :
(1) اصول کافی ، کتاب العشره.
(2) بحارالانوار ، ج71 ، ص7.
(3) بحارالانوار ، ج70 ، ص306.
(4) وسائل الشیعه ، ج 14 ، باب 89.
(5) وسائل الشیعه ، ج 14 ، 174.
(6) بحارالانوار ، ج83 ، ص371.
(7) بحارالانوار ، ج103 ، ص250.
(8) وسائل الشیعه ، ج 14 ، باب 129.
(9) وسائل الشیعه ، ج 14 ، باب 106.